101/4/1
5:10 ع
من به غبار کوی تو
سر به سجود ..رقص کنان
وز بر این خاک زمین
سوی توام تا آسمان
گو به کجاست خانه تو...
آرامش شانه تو...
من از تو لبریزم کنون
بگشا در لانه تو
نقشی ز تار موی تو
تا برهم ز بند خویش
رو بکنم به سوی تو
رقصند ه ای بر باد منم
من که نیم ...آن یاد منم
رفته ست منم همچون غبار
زین سو همین دل شاد منم
ای دلبر و طناز من
بگشا گره از راز من
کاین راز سر به مهر دل
پیچیده در آواز من
لیلای دل ..لیلای دل مجنون شدم
باز کن گره از زلف خویش
بر تار آن گیسو هزار
من دل شدم ..دل خون شدم
باز آی به آغوشم نشین
نقش تو دارد این جبین
عشق است همه چرخ زمین
جز عشق مخوان ..جمله همین